آزادی از مفهوم تا واقعیت؛
یادداشت | آزادی از لیبرالیسم
آزادی در لیبرالیسم به عنوان یک راهبرد اغواگر برای جهانهای اجتماعی از سوی سردمداران این اندیشه مهندسی شده است.
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، واژه «آزادی» در فرهنگ نامههای فارسی، از واژه اوستایی «آزاته» و یا واژه پهلوی «آزاتیه» گرفته شده و به مفهوم رها بودن، یله بودن، منقطع بودن، خالص بودن، آزادمردی، خلاصی، شادی، خرمی، قدرت انجام و ترک عمل، قدرت انتخاب، حریت، اختیار، عتق، خشنودی و رضا، اصیل، نجیب [۱]آمده است و در ادبیات انگلیسی معادل «freedo» و «liberty» /. [۲]است. در مکاتب و ادبیات لیبرالیستی نیز معانی فراوانی از آزادی ارائه شده است، از جمله: ۱-فقدان مانع-۲-فراهم بودن گزینه ها-۲-قدرت مؤثّر-۴-شأن-۵-حق تعیین سرنوشت ۶-انجام آنچه شخص میخواهد ۷-تسلط بر نفس. [۳]این ترجمان برای آزادی خوب به نظر میرسد و با ترجمان واقع گرا یکسان به نظر میرسد، ولی در عمق دیدگاه مبتنی بر لیبرال و انسان خود مختار بدون مساعدت وحی است و همه آنها تقریبا در یک نقطه با هم مشترکند و آن، لحاظ انسان مداری در تعاریف آزادی میباشد. یعنی تعریف از آزادی براساس تفکر اُمانیستی (بشر گرایانه) مطرح شده است. زیرا اساس و مبنای آزادی از نظر آنان وابسته به خواست افراد میباشد گویا عقل سلیم و وحی در این باره جایگاهی ندارند.
بی تردید«آزادی» یکی از مفاهیم مهم و چه بسا مقدس تاریخ اندیشه بوده است که تحقق آن هزینههای هنگفتی برای بشر داشته است از منازعههای نظری بر سر معنا در محافل آکادمیک تا کشمکشهایی که بر سر مصداق در میدان جنگ بین آزادیخواهان در تقابل با حاکمان سرکوبگر نمایش تعیین سرنوشت بوده است تا اینکه «لیبرالیسم» شعار امپراتوری شرّ شد. اما براستی معنای آزادی چیست؟ به نظر مفهومی واحد دارد که آن تداعی آزادگی است، ولی براساس انسان شناسی و ارزش شناسیهای متفاوت در میان غربیان دچار تفاوت ساختاری شده است که گاهی یک برداشت دارای یک یا چند مؤلفه درست و نادرست است و لازمه فضای مفهومی مشترک جهانی، تعریف واحد فطرت پایه است. یعنی بشر به لحاظ فطری به عنصر آزادی نیاز مبرم دارد و از نظر آنتولوژیک و انسان شناسی این مهم جز با حاکمیت الهی (ولایت) که آزادی آفرین است تحقق جدّی نمییابد در این مقاله آزادی انسان برگرفته از صیرورت ممکنات و حرکت کمالی همه اشیاء از جمله انسان به سمت غایت متعالی است و آزادی انسان بخشی از صیرورت غایی است و، چون صیرورت و سعه وجودی درباره انسان، به اراده او واگذار شده است باید درست تبیین شود بدین منظور گفتار پیش رو در صدد ایجاد فهم مشترک از آزادی به منظور اقدام هماهنگ در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و نظامی برای تحقق انسان مطلوب الهی است.
نظر به اینکه آزادی در هژمونی لیبرال غربی در تقابل با آزادی حقیقی و آزادگی انسان به عنوان راهبرد اساسی در جهان کنونی بشدّت مورد توجه و تبادل نظر است؛ بررسی و باز تعریف آن به منظور حصول فهم واحد فطرت پایه به منظور پیشگیری از انحراف آن برای موحدان و عدالت پیشگان و آزادی خواهان عالم ضرورت دارد.
نظر به ارزش و اهمیت آزادیِ مصطلح (آزادی با اراده خود) شاید بتوان با تعریف فطرت پایه، مولّفههای ذاتی آزادی انسان را از قبیل الف-فطریبودن آزادی ب-قدرت انتخاب، پ-پاسخگویی بشر، ج-قلمرو آزادی د-نسبتش به کمال انسان، بر شمرد چرا که همگان حتی چالشگران آزادی در عمل به آن پای بندند و از طرفی هر گونه فعلیت و کمال بدون مسئوولیت و توجه به علت غایی ممکن نیست و آزادی نیز با مسئولیت کامل امکان دارد.
بنابراین قلمرو آزادی در گرو علت غایی یعنی ذات ربوبی تعیّن میپذیرد و چون نهاد ناآرام آدمی، میل به اقیانوسی شدن دارد که همانا کمال وی است و کمال او با خداگونه شدن مصداق مییابد و آن معنای آزادی واقعی است.
اگرچه رهایی از نظر فلسفی به معنای «اختیار» در برابر «جبر» است؛ از نظر سیاسی نیز به مفهوم امکانات فرد به لحاظ حقوق مدنی، اجتماعی و سیاسی در برابر قدرت و جامعه است و به لحاظ حقوقی نیز، آزادی یکی از حقوق اساسی فرد دانسته شده و ضمانتهای اجرایی آن مورد توجه قرار میگیرد و از نظر اخلاقی به مفهوم رهایی از تعهدات و قید و بندهای زندگی روزمره و رهایی از هوا و هوس» [۴]معنا شده است.
از سوی دیگر تمدنهای توحیدی، اقتضائاتی بیشتری دارد و آزادی در میانشان از جایگاه وسیع برخوردار است. مانند رهایی از مادهپرستی و تسویل و تزیین شیاطین، آزادی از سنتهای ضد انسانی و از خیالات و اوهام غیر عقلانی مانند قربانی شدن انسان برای تقرب به شیطان و بت پرستی و ایسمهای گیج کننده است. آنگونه که گویی نفس اماره در قالب انسان گرایی بروز کرده و آزادی انسان را در کنار نهادن ایمان به خدای آزادی آفرین توصیه میکند.
یکی از فلاسفه غرب در قالب آزادی بیان مدعی شد که: «خداوند یکبار انسان را آفرید؛ اینک انسان یکبار خدا را آنگونه که خود میخواهد آفریده است» [۵]؛ بنابراین این نوع برداشت جامع و مانع از اغیار نبوده بدین معنا که آزادی چه کسی و از چه کسی و یا از چه چیزی و آزادی برای چه هدفی به تبیین کامل عقلانی نیانجامیده و در نتیجه این نوع آزادی حدّ یقف نداشته؛ و با زبان ادبی سبب تعرّض و تجاوز به حریم دیگران، و در نهایت انحطاط انسان و هدم استعدادهای مادّی به ویژه سبب توقف ظرفیتهای معنویِ و کمال بشر شده است.
چنین برداشتی در نهایت شالوده جاودانگی انسان را در جوار یگانه مطلق آوار خواهد کرد چنانکه از نظر ادیان آسمانی، «زبان آزاد»، منشاء بسیاری از ابتلائات و اسارتهای انسان معرفی شده است؛ و یا اینکه آزادی در لیبرالیسم به عنوان یک راهبرد اغواگر برای جهانهای اجتماعی و ابناء بشر از سوی سردمداران مادی، طراحی و مهندسی شده است که در این صورت یک توطئه است و هوشیاری جدی برای مقابله با آن لازم است.
در نوشتار آینده، انگاره واقع نما از تعریف آزادی با تبیین و رونمایی بیشتر از هر دو اندیشه به نظر خوانندگان محترم خواهد رسید. /۹۱۸/ی۷۰۳/س
مرتضی خورشیدی
مرتضی خورشیدی
منابع
[۱]مفردات الفاظ القرآن فی غریب القرآن، کتاب الحاء، ماده «حر»؛ و مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ص ۲۷ - ۳۳؛ و فرهنگ واژهها، ص ۹؛ و المنجد فی اللغة، ماده «حر»؛ و فرهنگ معین؛ ماده حرّ؛ و لغتنامه دهخدا، ماده حرّ؛ و دانشنامه کلام اسلامی، ص ۵۲؛ و وفرهنگ جامع عربی- فارسی، ماده حرّ؛ و سایت مترجم گوگل (ترانس لیت).
[۲]فرهنگ معین، و لغتنامه دهخدا، ماده «حرّ»
[۳]مفاهیم بنیادی آزادی، مفاهیم بنیادی آزادی، گری، تیم- مترجم: محمود سیفی پرگو، پژوهشکده مطالعت فرهنگی و اجتماعی، وزارت علوم ... ۱۳۹۴-م نشر ۱۳۸۷-تهران ص ۵-۱۱۵
[۴]عبدالرسول بیات و همکاران، فرهنگ واژهها، (قم: مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ اول، ۱۳۸۱ ه ش) ص ۱۱
[۵]لیبرالیسم ایرانی، جهان دار امیری، چ اول ۱۳۸۸ انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ص ۱۴. ۴۳.
ارسال نظرات